وقتی که توو خیال تو هستم
گم بودنم ز دور هم پیداست
در قاب غم گرفته ای کوچک
تصویر یک پرندهٔ تنهاست
بی تو به بی کسی پناه بردم
تا بیشتر به تو بپردازم
....
....
اون شب که از کنار من رفتی
آوار شد وجود من بر خود
حالم ....
....
می سوخت در کنار لبم برگی
آهم به رنگ دود ستبری بود
چشمم ....
....
اون شب میون خاطراتی دور
....
....
....
رفتی و بعد رفتنت هر شب
با فکر تو چشامو می بندم
....
....
حبیب کیانی قلعه سردی
- ۹۶/۰۹/۰۱