من ترس دارم از نگاه سرد بارونت
می ترسم از طرز نگاههای پریشونت
وقتی که تو تشویش از جون خودت سیری
لبخند خشکیده سر لبهای گلگونت
وقتی صدای گریه ات گم می شود هر شب
در خنده ی مردای ....
....
....
وقتی که تو شب پرسه های غربت دنیات
....
....
بیزارم از وهمی که می آید از افیونت
تو بی گناهی و همین تنها گناه توست
....
حبیب کیانی قلعه سردی
این چند بیتی از ترانه است در صورت پسندیدن و یا سفارش ترانه با هر مضمون و سبکی با تلگرام 09160903045 و یا ایمیل habibkiani1363@gmail.com با ما در ارتباط باشید.
- ۹۶/۰۷/۲۷